جدول جو
جدول جو

معنی رو درماندن - جستجوی لغت در جدول جو

رو درماندن
(تَ دَ دَ)
مأخوذ به حیا شدن. در رودربایستی گیر کردن. دچار شرمگینی شدن در مقابل خواهش کسی و پذیرفتن. رجوع به رو و رودربایستی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رو گرداندن
تصویر رو گرداندن
از کسی یا چیزی روی برگردانیدن، پشت کردن، اعراض کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از به رو درماندن
تصویر به رو درماندن
به رو دربایستی گیر کردن، از شرم حضور کاری را برعهده گرفتن و یا از چیزی گذشتن مثلاً این کار را نمی خواستم بکنم به رو درماندم و قبول کردم
فرهنگ فارسی عمید
(تَمْ بَ کَ دَ)
مأخوذ به حیا شدن. از روی حجب و حیا به کاری تن دردادن یا کاری را پذیرفتن. (یادداشت مؤلف).
- تو رو درماندن، ملاحظه کردن بسبب حیا و شرم
لغت نامه دهخدا
تصویری از رو گرداندن
تصویر رو گرداندن
عمل روی گرداندن اعراض
فرهنگ لغت هوشیار